زندگی من و بابایی

  ا ون روزایی که خیلی داشت به من سخت میگذشت حالا تموم شده و بی تابی و بی قراریهامم برای دیدن روی زیبای کودکم تموم شد . دختر نازم پاشو گذاشت تو این دنیای پر پیچ و خم و هزار رنگ . اینقدر عجله داشت که سال تحویل کنار من و بابایی باشه زود بدنیا اومد . خیلی تلاش کردیم که این اتفاق نیافته  ولی نشد که نشد .                                      ...

    عزیز دلم قربونت برم ببین چه شکلی هستی و ما منتظرتیم .آیلین جونم مامان و بابا منتظر تو هستن و روز به روز دارن تاریخ رو میشمرن تا بشه ١٤ فروردین       ...

    الان دیگه رفتی تو هفته بیست و سه و شروع کردی به تکون خور دن و یاد آوری میکنی که منم هستما مامانی حواست باشه .   ...

    ...

  بیست هفته است که من و تو باهم داریم نفس میکشیم از خدا ممنون که تو کوشششلوووووووو رو بهم داد         ...

منتظرتم عزیزم و دارم لحظه شماری میکنم تا زود زود بیای توی بغلم بووووووووووووووووس .         ...

یکشنبه با مامان پری رفتیم پیش خانم دکتر تو خیلی وروجکی اول با دستگاه پیدات نکرد چون قائم شده بودی ولی بالاخره پیدات کرد .صدای مهمترین عضو بدنتو شنیدیم صدای قلبتو که در آینده مامنی از مهر و عاطفه خواهد بود اینجاست که اولین مراحل زندگیتو شروع میکنی .     ...

مامانی 5/29  رفتم سونوگرافی تو نبودی ، یکم ترسیدم  .ولی دارم حست میکنم و میدونم که هستی .

  امروز بابایی با نفس حرفایی زده.من تو رو خیلی دوست دارم بابایی امیدوارم سالم و تندرست بیای پیش من و مامان      جییییییییییییییییییییگگگگگگگگگگگگگگگگررررررررررررررررررررر ...

این وبلاگو برای فرزند گلم که بهترین هدیه از طرف خدا به ماست رو درست کردم تا بتونم خاطراتشو بنویسم تا ببینه چه پستی ها و بلندیهایی رو گذرونده تا بزرگ ب شه و بعدها که تونست خودش ادامه بده.           ...